قیم کیست و چه ویژگی هایی باید داشته باشد
در اصطلاح حقوقی، قیم شخصی است که در صورت نبودن ولیّ خاص، به وسیله دادگاه برای سرپرستی و اداره امور محجور منصوب میشود. به تعبیری واضح تر، قیومیت سمتی است که از طرف قاضی به شخصی که قیّم نامیده می شود برای سرپرستی و اداره امور محجور در صورت فقدان ولیّ خاص، واگذار می گردد. امروز میخواهیم به پرسش هایی در خصوص اینکه قیم به چه کسی گفته می شود و چه شرایط و وظایفی دارد و نحوه تعیین و نصب و عزل او پاسخ دهیم.
قیم کیست؟
قیم در لغت به معنای سرپرست، متولی و شخصی است که امور شخص محجور را برعهده دارد؛ در علم حقوق به کسی گفته می شود که از طرف دادگاه با تقاضای دادستان و برای حمایت از افراد محجور مانند مراقبت از او و نیز اداره اموالش تعیین می گردد و به این سمت قیمومت می گویند. مطابق ماده 1218 قانون مدنی کسانی که به اصطلاح محجور هستند یعنی توانایی تصرف در امور مالی یا انجام امور غیر مالی خود را ندارند، باید کسی را داشته باشند تا در انجام این امور به آنها کمک کند و این محجورین به سه دسته صغار، اشخاص غیر رشید و مجانین تقسیم می شوند.
مطابق قانون مدنی برای اشخاصی که ولی خاص مانند پدر یا جد پدری ندارند و همچنین برای افراد غیر رشید و مجانین قیم تعیین می شود و محکمه شرع صلاحیت دار تعیین آن معرفی شده است. بنابراین، تنها برخی از افراد نیاز به متولی دارند و فردی که منتصب به قیمومت می شود باید شرایط و ویژگی های لازم برای این کار را داشته باشد. این انتصاب طی تشریفاتی انجام می شود و وظایف و اختیاراتی برای آن طبق قانون تعریف شده است. البته در صورتی که قیم از وظایف خود تخطی یا کوتاهی کند می توان وی را عزل کرد.
مرجع صالح برای تعیین قیم
تعیین سرپرست و سایر اعمال مربوط به آن در صلاحیت دادگاهی میباشد که اقامتگاه محجور در آن حوزه دادگاه است و اگر محجور در ایران اقامتگاه نداشته باشد، محل سکونت محجور در هر جایی باشد، دادگاه آن محل برای امور قیمومت صالح است.
قیم نامه چیست؟
چنانچه محجور، ولی خاص، یعنی پدر یا جد پدری نداشته باشد، باید شخص واجد صلاحیت دیگری به قیمومت او منتصب شود. در صورتی که پدر فوت کرده باشد، این وظیفه بر عهده جد پدری یا پدربزرگ آنهاست و اگر او هم فوت کرده باشد، در صورتی که پدر یا جد پدری به موجب وصیت، شخصی را برای اداره امور آنها پیش بینی کرده باشند، به این شخص وصی گفته می شود. اما اگر در وصیت شان وصی هم تعیین نکرده باشند، دادگاه کسی را تعیین می کند که به او قیم می گویند تا مواظبت از شخص محجور و نمایندگی او را به موجب قیم نامه، بر عهده بگیرد.
شرایط قیم چیست؟
بر اساس قانون مدنی، از آن جهت که قیم اداره امور و اموال شخص محجور را بر عهده دارد، بایستی شرایط و ویژگی هایی داشته باشد تا بتواند این وظایف را بهتر انجام بدهد. لزوم داشتن توانایی و قدرت تشخیص مصلحت از مفسده در سرپرست فرد حائز اهمیت است. البته منظور از توانایی قدرت جسمانی و فیزیکی نیست، بلکه قدرت انجام اعمال حقوقی با درایت و ادارهی امور زندگی محجور است. فرد قیم باید اهلیت داشته باشد یعنی عاقل، بالغ و رشید باشد. مطابق ماده 1192 قانون مدنی، اگر محجور مسلمان باشد، نمی توان قیم غیر مسلمان برای او تعیین کرد. همچنین، بر اساس ماده 1231 قانون مدنی، برخی از افراد را نمی توان به عنوان قیم برای محجور تعیین کرد. این افراد عبارتند از :
- افرادی که معروف به فساد اخلاقی باشند.
- افرادی که حکم ورشکستگی آنها صادر و هنوز عمل ورشکستگی آنها تصفیه نشده است.
- افرادی که خود تحت ولایت یا قیمومت هستند.
- افرادی که به علت ارتکاب جنایت یا یکی از جنایات ذیل به موجب حکم قطعی محکوم شده باشند: سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس یا منافیات عفت، جنایت نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر.
- کسی که خود یا اقربای طبقه اول او دعوایی بر محجور داشته باشد.
بنابراین، روشن است که قیم باید دارای صفت امانت باشد و صلاحیت ها و شایستگی های اخلاقی لازم برای حمایت از محجوران را داشته باشد. در صورتی که خویشاوندان شخص محجور توانایی قیم شدن داشته باشند، بر دیگران اولویت خواهند داشت و دادگاه یک یا چند نفر از آنان را به سمت قیمومت تعیین می کند. از میان خویشاوندان شخص محجور برحسب ماده 61 قانون امور حسبی، در صورتی که مادر ازدواج مجدد نکرده باشد، برای سمت قیمومت محجور اولویت دارد: پدر یا مادر محجور مادام که شوهر ندارد با داشتن صلاحیت برای قیمومت بر دیگران مقدم می باشد. همچنین در ماده بعدی بیان شده است که: در صورتی که زن محجور بشود، شوهر وی با داشتن صلاحیت بر دیگران مقدم است.
بر اساس ماده 1251 قانون مدنی: هرگاه زن بی شوهری ولو مادر مولی علیه که بسمت قیمومت معین شده است، ازدواج نماید، باید مراتب را ظرف یک ماه از تاریخ ازدواج به دادستان حوزه اقامت خود یا نماینده او اطلاع دهد. در این صورت دادستان یا نماینده او با رعایت وضعیت جدید آن زن، تقاضای تعیین قیم جدید و یا ضم ناظر می کند.
وظایف قیم چیست؟
- بر اساس ماده ۱۲۳۵ قانون مدنی: مواظبت شخص مولی علیه و نمایندگی قانونی او در کلیه امور مربوط به اموال و حقوق مالی او بر عهده متولی میباشد. به علاوه قیم وظایف غیر مالی هم دارد من جمله موردی که در ماده 85 قانون امور حسبی بیان شده است : ولی یا قیم می تواند در صورتی که مقتضی بداند به محجور اجازه اشتغال به کار یا پیشهای بدهد و در این صورت اجازه نامبرده شامل لوازم آن کار یا پیشه هم خواهد بود.
- قیم در راستای انجام وظایف و تکالیف مالی خود، به محض این که منصوب می شود، باید فهرستی از اموال محجور تهیه کند و به دادستان تقدیم کند. ماده 1236 این قانون در همین راستا می گوید: قیم موظف است قبل از مداخله در امور مالی مولی علیه صورت جامعی از کلیه دارایی او تهیه کرده و یک نسخه از آن را به امضای خود برای دادستانی که مولی علیه در حوزه آن سکونت دارد بفرستد و دادستان یا نماینده او باید نسبت به میزان دارایی مولی علیه تحقیقات لازمه را به عمل آورد.
- از دیگر وظایف قیم، تسلیم حساب تصدی خود به دادستان است که در ماده 1244 بیان شده است: قیم باید لااقل سالی یک مرتبه حساب تصدی خود را به مدعی العموم یا نماینده او بدهد و هرگاه در ظرف یک ماه از تاریخ مطالبه مدعی العموم حساب ندهد به تقاضای مدعی العموم معزول میشود.
- به علاوه یکی از مهم ترین وظایف قیم این است که نفقه افراد واجب النفقه تحت سرپرستی محجور را بپردازد و هزینه مربوط به درمان محجور را پرداخت کند. طبق ماده 82 قانون امور حسبی: قیم باید هزینه زندگانی محجور و اشخاص واجب النفقه او و همچنین هزینه معالجه آنها را در بیمارستان و غیره و هزینه لازم دیگر از قبیل هزینه تربیت اطفال محجور را بپردازد و اگر محجور دیوانه باشد باید به حسب اقتضاء در خانه یا تیمارستان تحت معالجه قرار داده شود.
- طبق مطالب فوق متوجه شدیم که قیم وظایف غیر مالی هم دارد که از جمله این وظایف در ماده 85 قانون امور حسبی بیان شده است: ولی یا قیم می تواند در صورتی که مقتضی بداند به محجور اجازه اشتغال به کار یا پیشه ای بدهد و در این صورت اجازه نامبرده شامل لوازم آن کار یا پیشه هم خواهد بود.
- وظیفه غیر مالی دیگر قیم این است که در همه موارد مصلحت محجور را در نظر بگیرد و برای تربیت او کوشش کند. ماده 79 قانون امور حسبی در همین مورد بیان می کند: قیم باید در تربیت و اصلاح حال محجور سعی و اهتمام بورزد و در امور او رعایت مصلحت را بنماید.
- به علاوه قیم می تواند برای مجنون، با اجازه و تشخیص پزشک، همسر اختیار کند یا تقاضای طلاق فرد مجنون را به دادگاه بدهد که شرایط آن در ماده 88 قانون امور حسبی بیان شده شده است: در صورتی که پزشک ازدواج مجنون را لازم بداند قیم با اجازه دادستان می تواند برای مجنون ازدواج نماید و هر گاه طلاق زوجه مجنون لازم باشد به پیشنهاد دادستان و تصویب دادگاه قیم طلاق می دهد.
همچنین قیم اگر در مسئولیت خود کوتاهی کند، مسئول خسارتی خواهد بود که به اموال محجور وارد شده است. ماده ۱۲۳۸در همین راستا می گوید: قیمی که تقصیر در حفظ مال مولی علیه بنماید مسئول ضرر و خساراتی است که از نقصان یا تلف آن مال حاصل شده اگر چه نقصان یا تلف مستند به تفریط یا تعدی قیم نباشد.
نحوه درخواست تعیین و نصب قیم
قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم که نحوه درخواست تعیین و نصب قیم چگونه است، به این می پردازیم که چه کسانی می توانند برای تعیین و نصب قیم درخواست دهند.
- در صورتی که یک محجور وجود داشته باشد، وظیفه والدین او است تا از دادستان بخواهد برای او قیم نصب کند. بر اساس ماده ۱۲۱۹ قانون مدنی: هر یک از ابوین مکلف است در مواردی که به موجب مادهی قبل باید برای اولاد آن ها قیم معین شود مراتب را به دادستان حوزه اقامت خود و یا به نماینده او اطلاع داده و از او تقاضا نماید که اقدام لازم برای نصب قیم به عمل آورد. در صورتی که والدین او فوت کرده باشند، این وظیفه بر عهده نزدیکان اوست.
- علاوه بر این موارد طبق ماده 55 قانون امور حسبی: شهرداری و اداره آمار و ثبت احوال و مامورین آنها و دهبان و بخشدار در هر محل مکلفند پس از اطلاع به وجود صغیری که محتاج به تعیین قیم است به دادستان شهرستان حوزه خود اطلاع دهند.
اشخاص مذکور باید به اداره سرپرستی دادسرای محل اقامت محجور، دادخواست نصب قیم بدهند و دادسرا پس از بررسی و احراز محجور بودن فرد، برای نصب قیم اقدام می نماید.
این درخواست را باید همراه با مدارک زیر به دادسرا تحویل دهند که مدارک عبارتند از:
- مدارک شناسایی متقاضی قیمومت من جمله شناسنامه و کارت ملی
- گواهی مبنی بر فوت پدر یا جد پدری محجور. ( این گواهی می تواند اعم از گواهی فوت، شناسنامه باطل شده یا گواهی انحصار وراثت باشد)
- مدارک شناسایی یعنی کارت ملی و شناسنامه محجور
نحوه تعیین و نصب قیم
طبق مطالب فوق، در صورتی که شخص محجوری وجود داشته باشد، وظیفه والدین اوست تا از دادگاه بخواهند برای او قیم نصب کند و در صورتی که آن ها در قید حیات نباشد این وظیفه بر عهده خویشاوندان و سپس شهرداری، اداره آمار و نهاد هایی مانند اینها می باشد. همچنین، دادستان خود راسا می تواند از دادسرا بخواهد تا برای محجور قیم نصب کنند.
چنانچه حجر فرد برای دادگاه محرز نباشد، ابتدا باید بررسی های مربوط به آن انجام گیرد و گواهی حجر برای او صادر شود. سپس دادگاه بررسی های مربوط به نصب قیم را انجام می دهد و می تواند یک یا چند فرد را که صالح تشخیص داد، به سمت قیمومت منتصب نماید. فرد انتخاب شده توسط دادگاه می تواند سمت قیمومت را رد کند. در صورت قبول این سمت، قیم باید بلافاصله پس از این که مطلع شد، انجام وظایف خود را آغاز کند. در صورتی که قیم به هر دلیلی صلاحیت نداشته باشد، می تواند از طرف دادگاه از سمت خود عزل شود.
اجرت قیم
قیم می تواند برای انجام امور راجع به قیمومت، اجرت مناسب و متعارفی را با نظر دادستان از اموال محجور برداشت کند. در تعیین اجرت قیم سه عامل را باید مورد توجه قرار داد:
1- کیفیت و کمیت کار قیم در اداره اموال و مواظبت شخص محجور.
2- وضع محلی که اقامتگاه محجور در آنجا واقع است و امور قیمومت در آنجا انجام میگیرد.
3- درآمد محجور.
عزل قیم چیست؟
براساس قانون مدنی، شخصی که محجور یعنی صغیر، سفیه یا مجنون است، از تصرف در امور مالی و غیر مالی خود ممنوع است. به همین دلیل، آنها تحت ولایت ولی خود یعنی پدر و جد پدری قرار دارند. اما از آنجا که ممکن است پدر و جد پدری هر دو فوت کرده باشند و کسی را هم به عنوان وصی تعیین نکرده باشند، دادگاه برای اینکه امور شخص صغیر معطل نماند، اقدام به تعیین قیم می کند.
روشن است که شخص قیم از آن رو که نمایندگی از طفل در امور مالی و نگهداری از او را بر عهده دارد، بایستی شرایطی داشته باشد، مانند امانتداری. بنابراین، در صورتی که این شخص صفات خود را از دست بدهد، یا در صورت بروز برخی مسائل دیگر، ممکن است قیم عزل شود. بنابراین، در قانون مدنی مواردی برای عزل قیم پیش بینی شده است که در ادامه به بررسی موارد عزل قیم می پردازیم.
موارد عزل قیم
قانون مدنی در ماده 1248 به بیان موارد عزل قیم پرداخته است. مطابق این ماده موارد عزل قیم را می توان چنین خلاصه نمود:
- در صورتی که معلوم شود قیم فاقد صفت امانت بوده و یا این صفت را از دست بدهد.
- اگر قیم مرتکب جنایت و یا مرتکب یکی از امور زیر شده و به موجب حکم قطعی محکوم شود:
سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس، منافیات عفت، جنحه نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر یا تقلب. - اگر قیم به علتی به غیر از علل فوق محکوم به حبس شود و بدین جهت نتواند امور مالی مولی علیه را اداره کند.
- اگر قیم ورشکسته اعلان شود.
- اگر عدم لیاقت یا توانایی قیم در اداره اموال مولی علیه معلوم شود.
- هرگاه معلوم شود که قیم عمدا مالی را که متعلق به شخص محجور بوده است را جزء دارایی او قید نکرده است و یا باعث شده آن مال قید نشود که در این صورت مسئول هرگونه ضرر و خسارتی خواهد بود که از این لحاظ ممکن است به مولی علیه وارد شود.
- در صورت وجود موجبات موجه، دادستان می تواند از دادگاه مدنی خاص تقاضا کند که از قیم تضمیناتی راجع به اداره اموال مولی علیه بخواهد.
- هرگاه قیم برای تعیین نوع تضمین در دادگاه حاضر نشد، از قیمومت عزل می شود.
- قیم باید سالی یک بار حساب تصدی خود را به مدعی العموم یا نماینده او بدهد. هرگاه ظرف یک ماه از تاریخ مطالبه مدعی العموم حساب را ندهد، به تقاضای مدعی العموم معزول می شود.
نکته مهمی که در مورد عزل قیم وجود دارد این است که حکم عزل قیم یک حکم تأسیسی است و ناظر بر آینده می باشد. یعنی تاثیر حکم عزل قیم مربوط به اعمالی است که قیم از این به بعد می خواهد انجام بدهد. بنابراین پس از اینکه حکم عزل قیم صادر شد، دیگر اعمالی که انجام می دهد صحیح نیستند؛ اما اعمالی که قبل از حکم عزل انجام داده است صحیح و نافذ است.
انعزال قیم
علاوه بر مواردی که در قانون برای عزل قیم پیش بینی شده است، در مواردی قیم منعزل می شود. بر اساس ماده 1249 قانون مدنی، این بار اگر خود شخص قیم مجنون یا دیوانه بشود و یا فاقد رشد شود، قیم منعزل می شود. تفاوتی که عزل قیم با منعزل شدن قیم دارد این است که منعزل شدن در صورت وجود شرایطی که گفته شد، به خودی خود حاصل می شود. لذا نیازمند حکم دادگاه نیست. بنابراین، حکم انعزال قیم یک حکم اعلامی است. بر این اساس، از زمانی که شخص قیم محجور یا دیوانه شود، بدون نیاز به حکم دادگاه منعزل می شود فلذا اعمالی که در فاصله محجور شدن و دریافت حکم انعزال انجام داده است، باطل خواهد بود.
استعفای قیم
یکی از مواردی که به سمت قیمومت پایان می دهد، استعفای قیم می باشد. البته در قانون موضوع استعفای قیم مورد پیش بینی قرار نگرفته است و حکم خاصی در ارتباط با آن مشاهده نمی شود. اما از آنجا که پذیرش قیمومت برای شخص قیم امر اجباری نیست، ادامه اجباری قیمومت نیز منطقی به نظر نمی رسد. چرا که قیمومت نوعی سمت نمایندگی است و قیم به حکم دادگاه به عنوان نماینده شخص محجور نصب می شود.
بنابراین، استعفای قیم نیز به استناد ملاک بند 2 ماده 678 قانون مدنی، مانند استعفای وکیل باید پذیرفته شود. ولی چون این نمایندگی نوعی سمت و وظیفه عمومی است که به حکم دادگاه به قیم تفویض می شود، استعفای او نیز به قبول دادگاه احتیاج دارد. بنابراین، هرگاه قیم پیش از آنکه دادگاه استعفای او را بپذیرد سمت خود را رها کند و محجور را بی سرپرست گذارد، مسئول زیانی است که در نتیجه استعفا به اموال محجور وارد می شود.
بعد از فوت پدر قیم کیست؟
همواره، افرادی هستند که به لحاظ شرایط خاصی که دارند، توانایی تصرف در امور مالی و یا حتی امور غیر مالی خود را ندارند که به این قبیل افراد، در اصطلاح حقوقی، محجور گفته می شود. بر اساس قانون مدنی، انواع محجورین را می توان به سه دسته، تقسیم بندی کرد که شامل افراد صغیری که زیر سن بلوغ هستند، افرادی که سفیه هستند و افرادی که مجنون یا دیوانه هستند، می باشد.
این قبیل افراد، در اغلب موارد، توانایی تصرف در امور مالی و بعضا، غیر مالی خود را نداشته و معاملات محجورین، در مواردی، غیر نافذ و یا باطل می باشد. به همین مناسبت، باید اشخاصی وجود داشته باشند تا به جای محجورین، یا با کمک آنها، تصمیمات لازم، برای انجام امور مالی یا غیر مالی آنها را اتخاذ نمایند. در شرایط عادی که پدر بچه محجور، در قید حیات است، این امر را به عهده می گیرد و تحت عنوان ولی قهری ایشان، با اختیارات گسترده ای، تا رسیدن وی به سن بلوغ، عمل می نماید.
اما در مواردی، ممکن است پدر، در قید حیات نباشد. به همین دلیل، لازم است که شخصی، بعد از مرگ پدر، قیمومت محجورین را به عهده گیرد. اما قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم که بعد از فوت پدر، قیم بچه کیست، باید به این نکته توجه داشت که اصولا، در سه حالت، اقدام به تعیین سرپرست برای محجورین می شود که بر اساس ماده 1218 قانون مدنی، شامل موارد زیر می باشد:
- زمانی است که فرد محجور، صغیر یا بچه بوده و ولی خاص ( یعنی پدر، جد پدری یا وصی منصوب از جانب آنها ) را نداشته باشد.
- زمانی است که فرد مجنون یا غیر رشید، از همان زمان کودکی، مجنون یا سفیه بوده و ولی خاص نیز، نداشته باشد.
- زمانی است که فرد، بعد از اینکه به سن بلوغ رسید، مجنون یا غیر رشید شود که در همه این موارد، لازم است که برای فرد محجور، ولی تعیین شود.
به عبارت دیگر، در حالت اول و دوم، یعنی زمانی که فرد محجور، بچه صغیر است، یا در فرضی که حجر، متصل به زمان صغر یا کودکی باشد، در صورتی که ولی خاص اعم از پدر، جد پدری و وصی منصوب از طرف آنها وجود داشته باشد، نیازی به تعیین قیم برای بچه محجور نیست؛ اما اگر ولی خاص وجود نداشت، نوبت به تعیین قیم می رسد.
در حالت سوم، یعنی زمانی که فردی بعد از رسیدن به سن بلوغ، درگیر جنون یا عدم رشد شده و محجور می گردد، می بایست برای وی سرپرست تعیین شود؛ حتی اگر ولی خاص ( پدر، جد پدری، وصی منصوب ) داشته باشد. در این حالت، معمولا، خود پدر یا جد پدری، قیم فرزند می شوند. اما گاهی، ممکن است که پدر، فوت کرده باشد. در این حالت نیز، این سوال مطرح می شود که قیم بچه بعد از مرگ پدر کیست ؟
طبق آنچه گفته شد، در مواردی که محجور، صغیر است یا در حالتی که حجر، متصل به زمان صغر می باشد و محجور، ولی خاص ندارد، نوبت به تعیین قیم برای بچه، توسط دادگاه خواهد رسید. در این شرایط، دادگاه، اصولا نزدیک ترین شخص به محجور را به سمت قیمومت، تعیین خواهد نمود که نخستین گزینه، مادر می باشد که در صورت دارا بودن شرایط ، قیم بعد از فوت پدر خواهد شد و در غیر این صورت، یکی دیگر از خویشاوندان دارای صلاحیت محجور، به عنوان قیم تعیین می شوند؛ به عنوان نمونه، عمو یا جد مادری محجور.
اما در حالتی که حجر، متصل به زمان صغر نبوده و فرد، پس از اینکه به سن بلوغ رسیده و از ولایت پدر و جد پدری خارج شد، مجددا محجور گشت نیز، نوبت به تعیین قیم توسط دادگاه خواهد رسید؛ حتی اگر این فرد، ولی خاص داشته باشد. در فرضی که پدر زنده است، پدر به عنوان قیم بچه محجور، تعیین می شود. اما پس از فوت پدر، دادگاه می تواند افرادی همچون پدر بزرگ، مادر یا سایر خویشاوندان حایز شرایط را به عنوان ولی وی، تعیین نماید.
قیم بودن زن:
زن نیز میتواند به سمت قیمومت برگزیده شود. رویه قضایی بر این است که هر گاه طفلی فاقد پدر و جد پدری باشد، اولویت با مادر اوست تا قیم طفل شود اما اگر مادر، اختیار شوهر کرد باید یک ماه از تاریخ انعقاد نکاح به دادستان اعلام کند تا تقسیم مقتضی صورت گیرد. وانگهی زن در صورتی میتواند قیم شناخته شود که اجازه شوهر خود را در این امر اخذ کند.
دادگاه صالح برای نصب قیّم
قانون مدنی در مواد متعدّدی مانند موادّ ۱۲۲۲ و ۱۲۲۳ محکمه شرع را مقام صلاحیت دار برای تعیین قیّم معرّفی نموده و دادستان به دستور مواد مزبور درخواست خود را به محکمه شرع می فرستد تا دادگاه در این باره تصمیم لازم را اتّخاذ نماید. البتّه نهاد قیمومت منحصر به قانون مدنی نیست، در قانون امور حسبی نیز مواد ۴۸ تا ۱۰۲ به قیمومت اختصاص یافته است و آیین دادرسی مربوط به نصب قیّم و عزل او صلاحیت دادگاه را معین می کند.
به علاوه، در این قانون، قواعدی درباره اختیارات و مسئولیّت فرد دیده می شود. به عنوان نمونه در مورد صلاحیت دادگاه برای نصب قیّم، ماده ۴۸ قانون امور حسبی مقرّر می دارد: امور قیمومت راجع به دادگاه شهرستانی است که اقامتگاه محجور در حوزه آن دادگاه است.
هر گاه در اقامتگاه محجور، دادگاه صلاحیت دار برای امور قیمومت نباشد، به دستور ماده ۵۲ قانون مزبور با نزدیک ترین دادگاه صلاحیت دار به اقامتگاه محجور خواهد بود، حتّی در صورتی که اقامتگاه محجور معلوم نباشد، مانند صغیر یا دیوانه ای که در شهری یافت شود و شعور این که بداند از کدام محل است، نداشته باشد. طبق ماده ۵۳ قانون امور حسبی در این فرض، امور قیمومت او با دادگاهی است که محجور در حوزه آن دادگاه یافت می شود.
هم چنین بر طبق ماده ۵۱ قانون مزبور، در صورتی که متوفّی دارای صغاری باشد که اقامتگاه آن ها مختلف است، دادگاهی که برای یک نفر از صغار بدواً تعیین قیّم نموده است، می تواند برای صغاری هم که در حوزه آن دادگاه اقامت ندارند، قیّم معیّن نماید و اگر قیّم معیّن نشده باشد، دادگاهی که کوچکترین صغیر در حوزه آن اقامت دارد برای تعیین قیّم نسبت به تمام صغار صلاحیت خواهد داشت و اگر معلوم شود کدام یک از صغار کوچک ترند، هر یک از دادگاه ها که صغیر در حوزه آن دادگاه اقامت دارد، صالح است.
ماده ۵۲ قانون فوق مقرّر می دارد : چنانچه در اقامتگاه محجور دادگاه صلاحیت دار برای امور قیمومت نباشد، امور مزبور با نزدیک ترین دادگاه صلاحیت دار به اقامتگاه محجور خواهد بود.